درآستانه چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران سمینار "انقلاب هایی که جهان را تغییر داد" الجزایر، کوبا، ایران، ونزوئلا در تاریخ 11 بهمن 1401 برابر 31 ژانویه 2023 از سوی انجمن دوستی صربستان وکوبا با همکاری رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، انجمن دوستی صربستان و ونزوئلای بولیواری، انجمن دوستی صربستان و الجزایر، مرکز معرفی هنرها، مرکز خبرنگاری صربستان، شبکه دفاع از بشریت( نیروی صربستان)، و انجمن دوستی خلق آمریکای لاتین، در محل مرکز مطبوعاتی انجمن خبرنگاران بلگراد با حضور سفرای کشورهای الجزایر، ونزوئلا، امیرپورپزشک رایزن فرهنگی کشورمان در صربستان و جمعی از اندیشمندان و فعالان فرهنگی و اجتماعی برگزارشد.
در این سمینار خانم بوبانا آنجلوکویچ روزنامه نگار مستقل، در باره انقلاب اسلامی ایران و تاثیرات جهانی آن، دکتر دراگان پتروویچ استاد دانشگاه و مشاور علمی موسسه سیاست و اقتصاد بینالملل بلگراد در خصوص انقلاب الجزایر، دکتر راتکو کرسمانویچ استاد فلسفه دانشگاه بلگراد در مورد جنبش بولیواریسم و انقلاب ونزوئلا و بویان دراگیسویچ نائب رئیس انجمن دوستی صربستان و کوبا در باره انقلاب کوبا سخنرانی کردند.
دراگان پتروویچ، Dragan Petrovićدکترا و مشاور علمی در موسسه سیاست و اقتصاد بینالمللی بلگراد در سخنرانی خود تحت عنوان جنگ در الجزایر به عنوان نقطه عطفی در مبارزه ضد استعماری مردم آفریقاگفت:
در سال 1954، زمانی که جنگ استقلال الجزایر آغاز شد، آفریقا هنوز عمدتاً در اختیار کشورهای استعمارگر اروپایی بود. جنگ الجزایر به چهار دوره زمانی تقسیم می شود. که مراحل تکامل انقلاب الجزایر هستند. دوره اول 1954-1956 و بحران سوئز، دوره دوم : 1956-1958 و سقوط جمهوری چهارم فرانسه، دوره سوم: 1958-1960 و تظاهرات گسترده ساکنان مسلمان الجزایر در سراسر کشور که خواستار استقلال بودند در هنگام دیدار دوگل از الجزایر و دوره چهارم: 1960-1962، زمانی که به استقلال الجزایر انجامید
وی روند استعمارزدایی جهان پس از جنگ جهانی دوم را به موازات تحلیل وضعیت الجزایر بررسی کرد و گفت: دوره اول از پایان جنگ جهانی دوم تا سال 1954 است که اکثر کشورهای آسیایی استقلال یافتند. وی بر جنگ هشت ساله مردم هندوچین برای استقلال از فرانسه تاکید کرد. سپس استعمارزدایی در قاره آفریقا در چارچوب چهار مرحله جنگ الجزایر دنبال شد.
در دوره دو ساله اول تا سال 1956، اکثر کشورهای شمال آفریقا به جز الجزایر آزاد شدند. در مرحله بعدی تا اواسط سال 1958، این روند به آرامی تنها به چند کشور دیگر در این دوره گسترش یافت. سرانجام تا پایان سال 1960 (به ویژه در سال 1960) روند استعمار زدایی به اوج خود رسید و تقریباً تمام کشورهای آفریقای سیاه که مستعمره فرانسه بودند و همچنین برخی کشورهای دیگر استقلال یافتند. در نهایت، تا سال 1962، این روند بیشتر توسعه یافت. پس از استقلال الجزایر در سال 1962، تنها کشورهای آفریقای شرقی و جنوبی و همچنین چندین کشور خلیج گینه (غرب آفریقا) به عنوان سرزمین های وابسته باقی ماندند.
وی افزود یوگسلاوی سوسیالیستی فعالانه به روند استعمار زدایی در سیاست خارجی خود کمک کرد، به ویژه پس از کنفرانس باندوش در آوریل 1955، جایی که پایه های جنبش غیر متعهد آینده گذاشته شد. یوگسلاوی از طریق حمایت خود در سازمان ملل متحد از طریق حمایت از حق مستعمرات برای کسب استقلال از روند استعمار زدایی حمایت کرد. همچنین حمایت دیپلماتیک بلگراد از دولت موقت الجزایر در قاهره و مهم تر از آن استقبال از فرحت عباس، رئیس جمهوری آن کشور و سفر رسمی وی در ژوئن 1959 بود.
یوگسلاوی مستقیماً با ارسال سلاح، مداوای مجروحان، کمک های مالی و دیپلماتیک به جنبش مقاومت الجزایر کمک می کرد. سرانجام، در سپتامبر 1961، در اولین نشست غیر متعهدها در بلگراد، یوگسلاوی به طور رسمی استقلال الجزایر را به رسمیت شناخت، قبل از اینکه اتحاد جماهیر شوروی و سایر کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی این کار را انجام دهند (آنها این کار را فقط در بهار 1962 انجام دادند، پس از آن. آتش بس در اویان).
بویان دراگیسویچ Bojan Dragićević نائب رئیس انجمن دوستی صربستان و کوبا در زمینه انقلاب کوبا نیز در سخنانش گفت:
انقلاب کوبا نمایانگر اوج مبارزه ملی و طبقاتی چند صد ساله برای آزادی مردم کوبا از امپریالیسم و استثمارگران است. مردم کوبا با قیام علیه ظلم باتیستا، که بازوی گسترده امپریالیسم آمریکا و الیگارشی سرمایه داری بود، حق استقلال اساسی و قدرت سازماندهی جامعه، دولت و آینده خود را به دست آوردند. جامعه کوبا از یک کشور استثمار شده و یک جامعه غیرآزاد، به برکت نتایج پیروزی انقلاب و به لطف فیدل کاسترو، یک سری اصلاحات بسیار مورد نیاز و مترقی را پشت سر گذاشته است که باعث بهبود زندگی مردم شده است.
انقلاب کوبا باعث رشد سریع سواد در کوبا شد: تنها در دو سال، بیش از 10000 کلاس درس جدید افتتاح شد و مقامات جدید کوبا بیش از 120000 معلم را برای آموزش مردم کوبا استخدام کردند. بی سوادی به طور موثر ریشه کن شد و توجه ویژه ای به دانشگاه هاوانا و دسترسی گسترده تر به مدارس برای معلولان شد. بیش از 500000 کودکی که فرصت تحصیل در کوبای باتیستا را نداشتند در کوبای آزاد شده از این فرصت برخوردار شدند. پزشکی کوبا و ظهور آن پیامد مستقیم انقلاب است: 20 دانشکده پزشکی درجه یک وجود دارد که در کوبا فعالیت می کنند و 12 درصد از بودجه به مراقبت های بهداشتی اختصاص می یابد - مراقبت های بهداشتی کوبا در بسیاری از زمینه های پزشکی پیشرو در جهان است.
امید به زندگی در کوبا بیشتر از ایالات متحده است، همانطور که میزان مرگ و میر نوزادان کمتر از ایالات متحده است. در کوبای باتیستا فقط 6300 پزشک وجود داشت. کوبا امروزی بالغ بر 37000 پزشک دارد که با بیماری های فراتر از قلمرو سرزمین خود و به نفع کل جهان آزاد و بشریت مبارزه می کنند. این یکی از راههایی است که سیاست فیدل برای گسترش روابط دوستانه و برقراری روابط حسنه میان مردمان جهان از طریق کار پزشکان کوبایی تأیید عملی خود را دریافت میکند.
وی گفت: انقلاب، کوبا را بیشتر به یک کشور مدرن و منظم تبدیل کرد: اختلاف طبقاتی را کاهش داد، هزینه حمل و نقل عمومی و برق را کاهش داد، و بیکاری را به حد چشمگیری کاهش داد. اصلاحات از نظر ادغام نژادی کوبایی های آفریقایی الاصل، برابری زنان، توسعه زیرساخت ها، ارتباطات، و همچنین حل مسئله مسکن برای شهروندان کوبایی به همان اندازه خوب پیش رفت. توزیع عادلانه سرمایه، شرایط اجتماعی برابرتر، امنیت بیشتر و..جامعه عادلانه را امکان پذیر ساختند. منافع دهقانان از طریق اصلاحات ارضی محافظت شد. ملیسازی، شرکتهای بینالمللی را از انگلی کردن منافع مشروع کارگران کوبا باز داشت.
وی در بخش دیگر سخنانش گفت :از نظر ژئوپلیتیکی، انقلاب منجر به نزدیک شدن کوبا و اتحاد جماهیر شوروی، و استقرار نظم کمونیستی جدید در کوبا شد، اما همچنین موجب ایجاد یک الگوی جهانی ضد امپریالیسم در زیر دندان این جانور شد. وی در پایان تاکید کرد از نظر ارزشی، انقلاب کوبا الگویی برای همه نیروهای مترقی و انسان گرا بود تا جهانی سالم تر و بهتر را ایجاد کنند.
خانم بوبانا آنجلکوویچ در سخنانش به بیان ریشه ها، شرایط بین المللی قبل از انقلاب و همچنین ویژگی ها و پیامدهای انقلاب پرداخت.
وی با بیان وقایع اصلی حکومت استبدادی خاندان پهلوی از سال ۱۹۲۵ تا۱۹۷۸ - قبل از جنگ جهانی دوم , در زمان جنگ جهانی دوم, کودتای تحت حمایت سیا و ام آی ۶ انگلستان در دوران دکتر مصدق، انقلاب سفید، جشنهای 2500 ساله تخت جمشید برای به اصطلاح «نخبگان جهانی»، بیرون راندن دین از زندگی روزمره و نظام آموزشی، نگرش ابزاری به زن مطابق سبک غربی و... پرداخت.
این روزنامه نگار و تحلیلگر مسائل ایران در ادامه، شرایط بین المللی در سال های قبل از انقلاب مانند جنگ سرد, جنگ آمریکا در ویتنام، اتفاقات اروپا، آسیا، آفریقا , آمریکای لاتین و ... را مورد بررسی قرارداد
آنجلکویچ در مورد دلایل اصلی انقلاب اسلامی گفت: خاندان پهلوی به واسطه رفتار متکبرانه خود باعث شد همه گروه ها و جنبش های مختلف از گروه های چپ و سکولار و احزاب سیاسی گرفته تا احزاب راست و وطن پرست و نمایندگان مذهبی و علما و کارگران و کشاورزان علیه او متحد شوند. حتی جنبش های سکولار نیز از هدف بلندمدت خود مبنی بر جدایی دین از سیاست دست برداشتند و از امام خمینی و رهبری ایشان حمایت کردند. هر چه پهلوی استبداد و سرکوب خود را تشدید کرد، وقوع و موفقیت انقلاب حتمی تر بود.
بسیاری طلاب در دی ماه ۱۳۵6 در پی انتشار تهمت های ننگین در روزنامه اطلاعات تهران به امام خمینی (ره) به خیابان ها آمدند. با گذشت زمان، افراد بیشتری هم در تهران و هم در شهرستان ها به آنها پیوستند. هر کشتاری که توسط نیروهای امنیتی ساواک و یا نظامی صورت می گرفت، افراد بیشتری را برای پیوستن به انقلاب ترغیب می کرد. امام خمینی تنها نیروی انقلاب را توکل بر اسلام و خدا دانستند.
وی در ادامه به نقل از روژه گارودی، محقق فرانسوی مسلمان الاصل، اظهار داشت که انقلاب ایران در تاریخ بی نظیر است و در هیچ کشوری مشابه آن وجود ندارد. انقلاب علاوه بر بعد معنوی به عنوان مهمترین بعدی که به زندگی روزمره بازگشت، نظام جامع و چند بعدی را در عرصه های سیاسی، اقتصادی، سیاست اجتماعی و فرهنگی و نیز جهان بینی ایدئولوژیک به نمایش گذاشت.
آنجلکویچ در زمینه دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران گفت: انقلاب به تمام اهداف خود دست یافت: آزادی از یوغ استعمارگران و دزدان، عدالت، دموکراسی و جمهوری برای مردم. انقلاب، دین اسلام را به جامعه بازگرداند و انگیزه بسیاری از جنبش های اسلامی در نقاط مختلف جهان اسلام بود. انقلاب اسلامی نیز آرمان های امام خمینی را برآورده کرد زیرا به آگاهی بیشتر مسلمانان در سراسر جهان اسلام کمک کرد. وی با اشاره به دو رکن اصلی انقلاب اسلامی ایران یعنی اسلام و جمهوریت پایه گذاری مردمسالاری دینی را بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی دانست.
شایان یادآوری است این روزنامه نگار صرب کتاب هایی حاوی تصاویری از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری، و تصویری از شهید سلیمانی را جلوی میز سخنرانی اش قرار داده بود.
پروفسور راتکو کرسمانوویچ، Ratko Krsmanović در سخنرانی اش با عنوان انقلاب بولیواری گفت:
بولیواریسم به عنوان یک دکترین سیاسی مقاومت مردم آمریکای لاتین در برابر الگوهای تحمیلی «غربی» توسعه و ستم طبقاتی-اجتماعی در ابتدا مواضع رادیکالی گرفت و معتقد بود که راه برون رفت از بحران تنها از طریق تغییر خشونت آمیز دولت امکان پذیر است. پس از شکست کودتا، این کودتا به مفهومی سازنده از اعتقادات اصلاح طلبان ملی تبدیل شد. گام بعدی تکاملی که در سال 2004 انجام شد، نتیجه این ارزیابی بود که ساختن یک جامعه سرمایه داری انسانی غیرممکن است و نتیجه آن مفهوم سوسیالیسم بولیواری - "سوسیالیسم قرن 21" است.
او در مورد منشاء بولیواریسم گفت: خاستگاه بولیواریسم مدرن به قرن نوزدهم، در طول جنگهای استقلالطلبی برمیگردد که رهبر مبارزات آزادیبخش آن سیمون بولیوار بود. او آرمانهای جمهوریخواهانه را به اشتراک میگذاشت، کارهای زیادی را در مورد مشکلات آزادی، برابری، بهترین سیستم سیاسی، حقوق مردم بومی، سیاست خارجی، به ویژه روابط با اروپا و ایالات آمریکای شمالی کرد. او نبردهای متعددی را در سرتاسر گرانادای جدید، علیه امپریالیستهای اسپانیایی، بلکه علیه مخالفان داخلی انجام داد و استقلال جمهوریهای ونزوئلا، کلمبیا، پرو، اکوادور و بولیوی را تضمین کرد.
جنبش بولیواری به رهبری هوگو چاوز، نشان دهنده گامی غیرعادی در تاریخ ونزوئلا و جهان در لحظه ای خاص است، زمانی که سرمایه داری پیروزی خود را برمردمانی اعلام کرد که در حال توسعه یک سیستم اجتماعی متفاوت بودند. اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، یوگسلاوی چند ملیتی و چکسلواکی تجزیه شدند و سوسیالیسم و روابط مالکیتی که مبنای توسعه الگوی آن جوامع بود، کنار گذاشتند.
بولیواریسم در اواخر دهه 1970 از ونزوئلا سرچشمه گرفت. این در میان گروه کوچکی از افسران نظامی جوان به رهبری هوگو چاوز ایجاد شده است. او از میراث ایدئولوژیک رهبر مبارزات آزادیبخش مستعمرات آمریکای جنوبی، سیمون بولیوار، علیه امپراتوری اسپانیا الهام گرفته بود. جشن دویستمین سالگرد تولد آزادیبخش آمریکای لاتین در سال 1983 نقش بزرگی در معرفی KOMAKATE، یک سازمان انقلابی بولیواری ایفا کرد. سیمون بولیوار به بت آنها تبدیل شد، یک مرجع بی چون و چرا. KOMAKATE به جنبش بولیواری انقلابی-200 تبدیل شده است.
وی افزود همانطور که مشهور است، تغییر شدید در دسامبر 1998 در تاریخ مدرن ونزوئلا تحت تأثیر جنبش بولیواری ایجاد شد. قبل از این اتفاقات سال 1992، افسران نظامی جوان به رهبری سرهنگ هوگو چاوز برای سرنگونی دولت تانک ها را به خیابان های کاراکاس پایتخت ایالت و دومین شهر پرجمعیت ماراکایبو آورد.
ویژگی بولیواریسم، دولتگرایی بهعنوان یک ایدئولوژی است که نقش دولت را در جامعه مطلق میکند و مداخله گسترده و فعال آن را در زندگی اقتصادی و اجتماعی شامل میشود. دیدگاه های سیاسی بولیواری ها مطابق با فرهنگ سیاسی چپ آمریکای لاتین توسعه می یابد و می توان آن را نوعی سوسیالیسم مردمی یا ناسیونالیسم چپ توصیف کرد. در سال 1999، نام رسمی جدید کشور در قانون اساسی جدید تعیین شد - جمهوری بولیواری ونزوئلا.
ایده چاوز و متحدانش در مورد مسیر توسعه در ابتدا مبتنی بر مفهوم "راه سوم" بود که به زودی شروع به تغییر کرد. در سال 2005، چاوز اعلام کرد که سرمایه داری انسانی غیرممکن است. رئیس جمهور در یکی از سخنرانی های خود در ابتدای این مراسم گفت: ما متعهد هستیم که انقلاب بولیواری را به سمت سوسیالیسم هدایت کنیم و راه را برای سوسیالیسم قرن بیست و یکم که مبتنی بر همبستگی، برادری، عشق، آزادی و برابری است، هموار کنیم.
وی گفت: نظام سیاسی بر اساس «سوسیالیسم قرن بیست و یکم» باید مبتنی بر مدل ترکیبی دموکراسی مشارکتی باشد. در عین حال، چاوز رویه های مشارکت مستقیم و نهادهای دموکراسی ومشارکت مستقیم شهروندان در رویه های تصمیم گیری از طریق دموکراسی محلی، یعنی تمرکززدایی قدرت را دنبال کرد.
در نوع جدید سوسیالیسم در جامعه، طبقات ممتاز کنار گذاشته شدند و دستیابی به آزادی و برابری هدف است. سود حاصل از فروش منابع طبیعی ونزوئلا برای ساکنان این کشور در نظر گرفته شده است و نباید فراتر از دولت باشد. به دنبال این ایده، بزرگترین شرکت نفتی PDVSA ملی شد و با پول فروش نفت، صندوق های اجتماعی، بانک ها و پروژه های مختلف اجتماعی راه اندازی شد.
وی نتیجه گرفت : انقلاب ونزوئلا نمایانگر نوع انتقالی از انقلابهای سوسیالیستی است و هدف حملات وحشیانه و تهاجمی نیروهای ضدانقلاب قرار گرفت و با نشان دادن مقاومت و توانایی بقا امروزه میتوان گفت که انقلاب بولیواری اولین انقلاب اجتماعی قرن بیست و یکم است و بیانگر ادامه برخی از انقلابهایی است که در قرن بیستم آغاز شد، از جمله تجربیات انقلابهای بزرگ اکتبر و کوبا.
این سمینار بصورت زنده از یوتیوب پخش شد و همزمان 1700 نفر آن را دنبال می کردند. https://www.youtube.com/watch?v=6B4HNoKYAYg
نظر شما